ش. ۱۳۹۵ فروردین ۶, جمعه
کارد سالها است که بر استخوان رسیده است.
آزادي وآزادگي: سالها پیش درست در زمانی که بزرگان ما بعد از دهها به این امید رسیده بودند که میتوانند حقوق قومی و مذهبی شان را در زیر سایه انقلابی که تبدیل به امیدی برای تعالی کشور شده بود بدست بیاورند.
اما هنگامی که بزرگانمان جهت به قلم کشیدن قانون های حمایت کننده حقوق شان در قانون اساسی جدید به پایتخت سفر کردند در کمال ناباوری تصویب قانونهایی را مشاهده کردند که عملا انها را به جرم مذهب و قومشان تبدیل به شهروند درجه دو و سه میکرد.!!!
و درست در بهبوهه همان سالها بود که پایه های نظام همچون بیدی میلرزید و در ان شرایط چه مسرانه عقل میطلبید که مردم مان بعد از مشاهده ان وضعیت و شرایط با قاطعیت به حق خواهیشان بپردازند؛ اما افسوس که بزرگان مان فریب امیدهای واهی اصلاحات را خوردند و امید داشتند که بتوانند وضعیت را با کمترین هزینه به نفع مردمشان تغییر دهند و مردمانمان را با این موضع که بگذارید کارد به استخوان برسد از بهره برداری از ان موقعیت استثنایی بازداشتند.
و امروز این رسیدن کارد بر استخوان بهانه ای شده است برای ما که با خود بگوییم که بگذار کارد به استخوان برسد!! اما غافل یا فارغ از اینکه همان روزی کارد از گوشت به استخوانمان رسید که بعد از تصویب قانونهای ضد مذهبی و قومی برعلیه مان، این قانونها در مناطق فقیر استانمان همچون دلگان و بزمان به اجرا درامد و مذهب برادرانمان را با طمع و خشونت تغییر داد؛ آری کارد در همان سالهای نخست تصویب قانون التزام به ولایت فقیه برای تصاحب پستهای حکومتی به استخوان رسید، درست در همان سالهایی که هویت و مذهب برادران ساکن در قسمتهای تازه جدا شده از بلوچستان عزیزمان همچون کهنوج و ریگان را از ساکنانش گرفتند.
باید قبول کرد که کارد دیر زمانی است به استخوان رسیده است اما انگار که تزریق امپولهای تسکینی وحشت، خفقان، موقعیت و منافع شخصی. مانع از ان شده است که ما درد را احساس کنیم. براستی که به همین دلیل است که امروز و حتی دیروز باعث گردید که مدام خود را بفریبیم که بگذار کار به استخوان برسد.
محمد قنبر رند
پنجشنبه، 5 فروردین ماه 1395 برابر با 24-03-2016
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر